به گزارش صد آنلاین،"زنانگی سمی" اصطلاحی است که به مجموعهای از باورها و انتظارات اجتماعی مربوط به جنسیت زنانه اشاره دارد و زنان را مجبور به رفتار و عملکرد خاصی میکند که ممکن است بر خلاف میل و طبیعت آنها باشد.
این کلیشههای سنتی، که اغلب به عنوان ویژگیهای زنانه شناخته میشوند، نقش زن را محدود به مادر بودن، مطیع بودن، و اهمیتدادن به زیبایی ظاهری تعریف میکند. در نتیجه، این انتظارات اجتماعی میتوانند باعث ایجاد فشارهای روانی و فیزیکی شدید در زنان شوند و تأثیرات منفی بر سلامت روحی و جسمی آنها بگذارند.
مفهوم زنانگی سمی در سالهای اخیر مورد توجه قرار گرفته است و از جنبههای مختلف زندگی زنان در جوامع مختلف پرده برمیدارد. در بسیاری از فرهنگها، این نوع از کلیشههای جنسیتی بهطور غیرمستقیم و پنهان در رفتارهای روزمره و روابط اجتماعی جا افتاده است. زنانگی سمی از دوران کودکی و در محیطهای خانوادگی، آموزشی و حتی حرفهای بر زنان تحمیل میشود. این انتظارات شامل این است که زنان باید مهربان، مطیع، خانهدار و زیبا باشند.
اصطلاح زنانگی سمی اولین بار در سال 2018 وارد واژگان عمومی شد و توسط متخصصان به عنوان نتیجهای از فرهنگها و انتظارات سنتی از زنان مطرح شد. دِوون پرایس، روانشناس اجتماعی، و جین گلیمور، روزنامهنگار، از جمله اولین کسانی بودند که این مفهوم را در قالب مقالات مطرح کردند. آنان تلاش کردند تا به زنان و مردان نشان دهند که چگونه این کلیشههای جنسیتی مخرب، به ویژه در مورد زنان، نه تنها هویت فردی بلکه سلامت روانی و اجتماعی آنان را تحت تأثیر قرار میدهد.
یکی از باورهای نادرست در مورد زنانگی سمی، این است که برخی افراد، به ویژه مخالفان فمینیسم، آن را به عنوان "استفاده از ویژگیهای زنانه برای اغفال مردان" تعبیر میکنند. در حالی که حقیقت این است که زنانگی سمی به سرکوب زنان در چارچوب کلیشههای قدیمی و سنتی میپردازد و آنها را از دستیابی به حقوق و آزادیهای فردی باز میدارد.
زنانگی سمی و مردانگی سمی، دو مفهوم مرتبط هستند و در واقع دو روی یک سکه به حساب میآیند. در حالی که زنانگی سمی بر اساس کلیشههای جنسیتی زنان را محدود میکند، مردانگی سمی نیز به مردان فشار میآورد تا رفتارهای خشن و تهاجمی از خود نشان دهند و از هر نوع رفتار ملایم و احساساتی که با کلیشههای سنتی مردانه تضاد دارد، خودداری کنند.
مردانگی سمی میگوید: "مرد نباید گریه کند"، "مرد نباید ضعف نشان دهد" و "مردانگی با قدرت و تسلط تعریف میشود". در نتیجه، این باورهای نادرست هم به مردان و هم به زنان آسیب میزنند و روابط ناسالمی را بین آنها ایجاد میکنند. زنانی که به این کلیشهها باور دارند، اغلب به دنبال تأیید شدن از سوی مردان هستند و ارزش خود را در تأمین رضایت آنان میبینند.
زنانگی سمی تنها به روابط شخصی محدود نمیشود؛ بلکه در هر زمینهای از زندگی اجتماعی دیده میشود. از محیطهای خانوادگی گرفته تا محیطهای آموزشی و کاری، این کلیشهها به شکلهای مختلفی نمود پیدا میکنند. به عنوان مثال، در محیطهای آموزشی، دختران اغلب تشویق میشوند که "متین" و "ساکت" باشند، در حالی که پسران بیشتر به ابراز قدرت و رقابتهای جسمی ترغیب میشوند.
در محیطهای کاری، زنان با کلیشههای جنسیتی بیشتری مواجه میشوند. مدیران زن، حتی در مقامهای بالاتر، گاه مورد آزار و تبعیض قرار میگیرند. بر اساس پژوهشهایی که در سالهای اخیر انجام شده است، زنانی که در نقشهای مدیریتی قرار دارند، بیشتر از مردان با تبعیض و آزار روبهرو میشوند، زیرا کلیشههای سنتی میگوید زنان به اندازه مردان قادر به رهبری نیستند.
زنانگی سمی میتواند به صورت مستقیم و غیرمستقیم بر سلامت روانی و جسمی زنان تأثیر بگذارد. انتظاراتی که از زنان برای رسیدن به معیارهای زیبایی و انطباق با کلیشههای جنسیتی وجود دارد، میتواند به مشکلات روانی و اختلالات جسمی منجر شود. بسیاری از زنان به دلیل فشارهای اجتماعی برای داشتن اندامی ایدهآل، به رژیمهای سخت و جراحیهای زیبایی روی میآورند که سلامت آنان را به خطر میاندازد.
همچنین، این انتظارات میتواند استرس زیادی به زنان وارد کند. نقشهایی که زنان در خانه و محل کار بر عهده دارند، اغلب به نحوی است که آنها را در موقعیتهای فشارزای زیادی قرار میدهد. این استرس میتواند به مشکلات جدیتری مانند افسردگی، اضطراب و حتی بیماریهای جسمی منجر شود.
یکی از اولین قدمها برای مقابله با زنانگی سمی، شناخت و درک این است که این کلیشهها از کجا نشأت میگیرند و چگونه میتوان از آنها رهایی یافت. بسیاری از زنان ممکن است حتی متوجه نشوند که در دام این کلیشهها گرفتار شدهاند. بررسی رفتارها و انتظارات اطرافیان، دوستان و خانواده میتواند اولین گام در این راه باشد.
زنان باید یاد بگیرند که خود را همانگونه که هستند بپذیرند و به فشارهای اجتماعی تن ندهند.
دوری از رسانههایی که زنانگی سمی را تبلیغ میکنند و همچنین پیگیری محتوای الهامبخش و مخالف کلیشههای جنسیتی، میتواند کمککننده باشد.
در برخورد با دیگران، به جای انتقاد مستقیم، با دلسوزی و سؤالاتی که به تفکر بیشتر منجر شود، میتوان آنها را به سمت درک بیشتر از این موضوع هدایت کرد.